( باهلیة ) باهلیة. [ هَِ لی ی َ ] ( اِخ ) خواهر مقصص شاعره ای ازشاعره های عرب بود و در مرگ برادرش مقصص گفته است : یا طول یومی بالقلیب فلم تکد شمس الظهیرة تنفی بحجاب لکم المقصص لالنا ان انتم لم یأتکم قوم ذوواحساب.
( از اعلام النساء ج 1 ص 109 ).
باهلیة. [ هَِ لی ی َ ] ( اِخ ) نام قبرستانی به شیراز. ( از شدالازار ص 45 ).