باهار
لغت نامه دهخدا
باهار. ( اِ ) سرود پهلوی باشد که در قزوین رامندی گویند. ( از فرهنگ رشیدی ). روش گویندگی باشد که آن را پهلوی و رامندی نیز خوانند. ( از فرهنگ جهانگیری ). نوعی از خوانندگی و گویندگی هم هست که آن را پهلوی و رامندی خوانند. ( برهان قاطع ) ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161 ). پهلوی و رامندی که نوعی از خوانندگی و گویندگی بود. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. ظرفی که در آن خوراک باشد.
۳. نوعی خوانندگی.
گویش مازنی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
در لری بختیاری به بهار، باهار ( bahar ) گفته می شود.
باهار: [اصطلاح موسیقی ]نوعی از خوانندگی و گوینده گی در موسیقی قدیم که آن را "پهلوی " و " رامندی" هم می گویند.
کاسه