بانگ گفتن

لغت نامه دهخدا

بانگ گفتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) فریاد کردن. ببانگ آمدن. || منادی کردن. || اذان گفتن : در راه که او را می بردند؛ مؤذنی بانگ میگفت ، چون به کلمه شهادت رسید... ( تذکرة الاولیاء عطار ).

فرهنگ فارسی

ببانگ آمدن

پیشنهاد کاربران

بپرس