بانگ درگرفتن ؛ آغاز کردن فریاد. فریاد برآوردن. آواز در دادن : روز آدینه بود کودکان بازی می کردند چون حبیب را بدیدند بانگ درگرفتند که حبیب رباخوار آمد. ( تذکرةالاولیاء عطار ) .
|| اتخاذ کردن. اخذ کردن. پیش گرفتن. آغاز رفتن کردن :
... [مشاهده متن کامل]
دل که از درگاه تو محروم شد محروم دار
رفت و راه آستان صدر ایران درگرفت.
خاقانی.
رهروی درگرفت و راه نوشت
سوی شهر آمد از کرانه دشت.
نظامی.
|| اتخاذ کردن. اخذ کردن. پیش گرفتن. آغاز رفتن کردن :
... [مشاهده متن کامل]
دل که از درگاه تو محروم شد محروم دار
رفت و راه آستان صدر ایران درگرفت.
خاقانی.
رهروی درگرفت و راه نوشت
سوی شهر آمد از کرانه دشت.
نظامی.