بانویی پشت پنجره ( انگلیسی: The Woman in the Window ) فیلمی در ژانر جنایی، درام و نوآر به کارگردانی فریتس لانگ است که در سال ۱۹۴۴ به نمایش درآمد.
پروفسور روانشناسی به نام ریچارد وانلی در راه باشگاهش متوجه نقاشی زن جوانی پشت پنجره در ویترین یک آتلیه می شود. این بوم او را مجذوب خود می کند، به ویژه که مدل زیبای بوم نقاشی را درست چند لحظه بعد در همان حوالی ملاقات می کند. نامش آلیس رید است و از او دعوت می کند تا سر شب را در خانه او بگذرانند.
در حالی که آنها در اتاق نشیمن با هم گرم گفتگو هستند و آماده باز کردن در بطری دوم شامپاین، ناگهان سر و کله مردی پیدا می شود؛ در برابر چشمان شگفت زده پروفسور وانلی، تازه وارد بلافاصله با خشمی از روی حسادت، با خشونت به خانم رید سیلی می زند، روی وانلی می پرد و سعی می کند او را خفه کند. بعد آلیس یک قیچی به دست وانلی می دهد و وانلی برای دفاع از خود با آن مهاجم را می کشد. پروفسور وانلی نخست می خواهد به پلیس زنگ بزند، اما از ترس اینکه عوارض قانونی و پوشش رسانه ای این پرونده زندگی خانوادگی و نیز شغلیش را خراب کند، تجدید نظر می کند. زن و مرد نمی دانند با جسد چه باید بکنند. سرانجام وانلی تصمیم می گیرد جسد را با ماشینش به خارج از شهر منتقل کند، و آنرا در جنگل پنهان کند.
به جز رابطه ای که خانم رید برای چند ماه با این مرد داشته، هیچ چیز دیگر در موردش نمی داند. باری، معلوم می شود که فرد ناشناس سرمایه دار بسیار مهمی در امور مالی رده بالای آمریکا بوده است؛ خبر ناپدید شدن او تیتر همه روزنامه ها می شود، برای کسی که این بازرگان را پیدا کند، پاداشی تعیین می شود. چند روز پس از گزارش ناپدید شدن او، پیشاهنگ های جوان در یک پیاده روی جسد را پیدا می کنند.
سپس تعقیب و جستجو برای یافتن قاتل او آغاز می شود: پلیس برای دستگیری قاتل تحقیق می کند. ریچارد وانلی به لطف ارتباطاتش، بدبینانه در جستجوی قاتل به همراه تحقیقگران پلیس شرکت می کند…
تحقیقات پیشرفت می کند و دایره جستجو تنگتر شده، بر پروفسور و همدستش متمرکز می شود. یک باج گیر با آگاهی از حقیقت پیش می آید و از آنها پول می خواهد تا در این باره سکوت کند … چون دخالت آنها در این قتل در آستانه برملا شدن است، فشار اندوه بر وانلی و رید غیرقابل تحمل می شود.
وانلی، ناامید، دراتاقش به خواب می رود. اما وقتی از خواب بیدار می شود با تسکین و خرسندی متوجه می شود که فقط در باشگاهش به خواب رفته و همه اینها کابوسی بیش نبوده … این قتل و ماجراهای پیرامون آن فقط نتیجه صحنه هایی از رؤیا بوده… او همچنین درمی یابد که اطرافیانش همان آدمهای این رؤیای بد بوده اند. سپس با ترک باشگاهش می رود و نگاهی به آن بوم نقاشی می کند که به شدت او را تحت تأثیر قرار داده بود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپروفسور روانشناسی به نام ریچارد وانلی در راه باشگاهش متوجه نقاشی زن جوانی پشت پنجره در ویترین یک آتلیه می شود. این بوم او را مجذوب خود می کند، به ویژه که مدل زیبای بوم نقاشی را درست چند لحظه بعد در همان حوالی ملاقات می کند. نامش آلیس رید است و از او دعوت می کند تا سر شب را در خانه او بگذرانند.
در حالی که آنها در اتاق نشیمن با هم گرم گفتگو هستند و آماده باز کردن در بطری دوم شامپاین، ناگهان سر و کله مردی پیدا می شود؛ در برابر چشمان شگفت زده پروفسور وانلی، تازه وارد بلافاصله با خشمی از روی حسادت، با خشونت به خانم رید سیلی می زند، روی وانلی می پرد و سعی می کند او را خفه کند. بعد آلیس یک قیچی به دست وانلی می دهد و وانلی برای دفاع از خود با آن مهاجم را می کشد. پروفسور وانلی نخست می خواهد به پلیس زنگ بزند، اما از ترس اینکه عوارض قانونی و پوشش رسانه ای این پرونده زندگی خانوادگی و نیز شغلیش را خراب کند، تجدید نظر می کند. زن و مرد نمی دانند با جسد چه باید بکنند. سرانجام وانلی تصمیم می گیرد جسد را با ماشینش به خارج از شهر منتقل کند، و آنرا در جنگل پنهان کند.
به جز رابطه ای که خانم رید برای چند ماه با این مرد داشته، هیچ چیز دیگر در موردش نمی داند. باری، معلوم می شود که فرد ناشناس سرمایه دار بسیار مهمی در امور مالی رده بالای آمریکا بوده است؛ خبر ناپدید شدن او تیتر همه روزنامه ها می شود، برای کسی که این بازرگان را پیدا کند، پاداشی تعیین می شود. چند روز پس از گزارش ناپدید شدن او، پیشاهنگ های جوان در یک پیاده روی جسد را پیدا می کنند.
سپس تعقیب و جستجو برای یافتن قاتل او آغاز می شود: پلیس برای دستگیری قاتل تحقیق می کند. ریچارد وانلی به لطف ارتباطاتش، بدبینانه در جستجوی قاتل به همراه تحقیقگران پلیس شرکت می کند…
تحقیقات پیشرفت می کند و دایره جستجو تنگتر شده، بر پروفسور و همدستش متمرکز می شود. یک باج گیر با آگاهی از حقیقت پیش می آید و از آنها پول می خواهد تا در این باره سکوت کند … چون دخالت آنها در این قتل در آستانه برملا شدن است، فشار اندوه بر وانلی و رید غیرقابل تحمل می شود.
وانلی، ناامید، دراتاقش به خواب می رود. اما وقتی از خواب بیدار می شود با تسکین و خرسندی متوجه می شود که فقط در باشگاهش به خواب رفته و همه اینها کابوسی بیش نبوده … این قتل و ماجراهای پیرامون آن فقط نتیجه صحنه هایی از رؤیا بوده… او همچنین درمی یابد که اطرافیانش همان آدمهای این رؤیای بد بوده اند. سپس با ترک باشگاهش می رود و نگاهی به آن بوم نقاشی می کند که به شدت او را تحت تأثیر قرار داده بود.
wiki: بانویی پشت پنجره