بانمک

/bAnamak/

مترادف بانمک: باملاحت، گیرا، تودل برو، ملیح، نمکین، نمک دار

متضاد بانمک: بی نمک، سرد، وارفته، یخ

معنی انگلیسی:
fetching, pretty, winsome, cute, salty

لغت نامه دهخدا

بانمک. [ ن َ م َ ] ( ص مرکب ) ( از: با + نمک ). که نمک دارد. نمکدار. نمکین. ملیح. باملاحت. خوش نمک. ملیحه. || خوشمزه. طیبت گو. خوش صحبت.

فرهنگ فارسی

که نمک دارد

فرهنگ معین

(نَ مَ ) (ص . ) ۱ - جذاب ، گیرا، ملیح . ۲ - برخوردار از ویژگی های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.

جدول کلمات

ملیح

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بانمکبانمکبانمکبانمک
بالنگ
بانمک: [ اصطلاح در تداول عامه ]جذاب ، گیرا، با مزه .
( ( آرزو چند لحظه ساکت ماند . بعد گفت " قفل و دستگیره فروش . " شیرین گفت "با
نمک نبود ؟"و ریسه رفت . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص105. ) )
جذاب
گیرا
با مزه
ملیح

بپرس