بامزگی


معنی انگلیسی:
humor

لغت نامه دهخدا

بامزگی. [ م َ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی بامزه. کیفیت بامزه. طعم خوش داشتن. خوش طعم بودن غذا. مزه داشتن. و رجوع به مزه شود. || خوش مزگی. طیبت. خوش طبعی. شوخ بودن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

حالت بامزه بامزه بودن مقابل بی مزگی .

فرهنگ عمید

بامزه بودن.

پیشنهاد کاربران

بپرس