بامزه

/bAmazze/

مترادف بامزه: خوش طعم، خوشمزه، لذیذ ، دلچسب، ملیح، نمکین ، شیرین ، خوش صحبت، خوش محضر، شوخ طبع، خنده دار، شیرین حرکات

متضاد بامزه: بی مزه، بی نمک، سرد، بارد، یخ

معنی انگلیسی:
tasty, agreeable to the taste, interesting, laughable, witty, cute, salty

لغت نامه دهخدا

بامزه. [ م َ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) دارای طعم خوش. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). و لذیذ. خوش مزه. خوشگوار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). صاحب طعم. که طعم خوش دارد. خوش طعم :
جیحون خوش است و بامزه و دریا
از ناخوشی و زهر چو طاعونست.
ناصرخسرو.
|| خوش آیند :
دگردانشومند کو از بزه
نترسد چو چیزی بود بامزه.
فردوسی.
|| شوخ. خوش طبع. باطیبت. مزاح. || عجیب.

فرهنگ فارسی

( اسم ) سنگی مدور و طولانی تراشیده که آنرا بر بام خانه غلطانند تا سطح بام سخت و محکم شود بام غلطان .

فرهنگ عمید

خوشمزه، لذیذ، دارای طعم خوش.

گویش مازنی

/bameze/ خوش مزه

مترادف ها

funny (صفت)
مضحک، عجیب، خنده دار، خنده اور، با مزه، شوخی امیز، خوش دماغ

tasty (صفت)
خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده

zesty (صفت)
خوش مزه، با مزه، بارغبت

racy (صفت)
تند، مهیج، با روح، جلف، با نشاط، با مزه، دارای طعم اصلی، دارای صفات اصلی و نژادی

zestful (صفت)
خوش مزه، با مزه، بارغبت

sapid (صفت)
مطبوع، خوش مزه، با مزه

فارسی به عربی

مضحک

پیشنهاد کاربران

بامزه به انگلیسی میشه funny
که تلفظش میشه فانی
Soda هستم
بامزه به انگلیسی میشه funny
که تلفظش میشه فانی
با مزه :خوش آیند، شوخ. خوش طبع.
( ( صاحبخانه گفت برای پسرش ساخته بود . زن ریزه میزه ی با مزه ای بود. "دستش رفت طرف شماره گیر . "پول داشتم خودم می خریدم". ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 11. ) )
بامزه به انگلیسی میشه cute که تلفظ درستش ( کیوت ) هست
Cute
کلمه ی انگیلیسی ( کیوت ) در زبان انگلیسی بیشتر استفاده میشه🤣🤣🤣
دوست بامزه ی من

بپرس