بامحبت
/bAmohabbat/
مترادف بامحبت: بامهر، رئوف، شفیق، صمیمی، مشفق، مهربان، مهرپرور
متضاد بامحبت: نامهربان، بی مهر، کم محبت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خوب، مهربان، خیر، خوش خلق، خوش مزاج، خوش جنس، با محبت، مشفق، مهربانی شفقت امیز
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز
مهربان، با محبت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
با محبت: [عامیانه، اصطلاح] زود جوش و مهربان.
ودود
خونگرم