بامبول باز. ( نف مرکب ) شیوه باز. آدمی که بامبول میزندیا بامبول سوار میکند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ). حقه باز. متقلب. دغل. ( یادداشت مؤلف ). دغل باز. که حقه سوار کند. که تزویر و مکر بکار برد. که رنگ هابرآرد در کارها. که دوز و کلک بکار دارد. کلک باز.