بامایه

لغت نامه دهخدا

بامایه. [ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) ( از: با+ مایه ) که مایه دارد. مایه دار. || سرمایه دار. پولدار. توانگر. مایه ور :
مرد بامایه را گر آگاه است
شحنه باید که دزد در راه است.
نظامی.
و رجوع به مایه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس