بالینی

/bAlini/

مترادف بالینی: کلینیکی

معنی انگلیسی:
clinical

لغت نامه دهخدا

بالینی. ( ص نسبی ) کلینیک . پیشتر این کلمه را سریری میگفتند. ( لغات مصوبه فرهنگستان ).
- استادکرسی بالینی ؛ مدرس و استاد مسائل مربوط به امراض بالینی در دانشکده پزشکی.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) چگونگی و کیفیت یک بیماری و وضع یک بیمار در حال بستری بودن مطالعه و بررسی یک ناخوشی بر روی بیمار بستری شده مطالع. ناخوشیها از روی خود بیمار ( بر عکس مطالع. تئو ری و از روی کتاب ) مطالعه و بررسی عملی ناخوشیها در بیمارستان و مشاهد. سیر بیماری در روی خود بیمار سریری .

فرهنگ معین

(ص نسب . ) ( اِ. ) ۱ - منسوب به بالین . ۲ - مطالعة ناخوشی های بیماران بستری و کلینیکی .

فرهنگ عمید

ویژگی علومی که به مطالعه و بررسی سیر بیماری بر روی بیمار می پردازد: روان شناسی بالینی.

فرهنگستان زبان و ادب

{clinical} [پزشکی] مربوط به بالین بیمار یا سیر بیماری او * مصوب فرهنگستان اول

پیشنهاد کاربران

مطالعه بالینی یعنی بررسی وضعیت یک بیمار در عمل و واقعیت که نقطه مقابل آن نظری، آزمایشگاهی ( روی کاغذ ) است.
مطالعه بالینی یعنی پزشک به شکل عملی بر سر بالین یک بیمار حضور یافته و بیماری او را عملا مطالعه کند، از زمانی که بیمار به بیمارستان مراجعه می کند و بستری او شروع می شود روند بیماری او از شروع معالجه تا بهبودی به شکل عملی یاد داشت می شود و تأثیر دارو ها بر بهبود او ارزیابی می گردد.
سلام و کلام:
یعنی : [مطالعه ی کلینیکی بیماریِ ، بیمارانِ بستری]
مانا باشید ( نفیسی ) ✒️
بالینی یعنی سربه روی بالش نهادن.
پاراکلینیکی
رد معنای فارسی بر بالین بیمار نشستن بیماری که
در بستر ارمیده

بپرس