فرهنگ اسم ها
معنی: آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است، ( صفت فاعلی از بالیدن )، ویژگی آن که یا آن چه در حال رشد، افزایش یا ترقی است، یا توانایی آن را دارد، نمو کننده، رشد کننده
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
بالنده بی دانش مانند نباتی
کز خاک سیه زاید و از آب مقطر.
ناصرخسرو.
|| که ببالد. که قد کشد. که قامت افرازد. که مراحل رشد پیماید : روز و شب در بر تو دلبر بالنده چو سرو
سال و مه در کف تو باده تابنده چو زنگ.
فرخی.
- بالنده شدن ؛ نمو، بالیدن. رشد کردن : بته شاسپرم تا نکنی لختی کم
ندهد رونق و بالنده و بویا نشود.
منوچهری.
|| در فارسی معاصر، فاخر. فخور. مباهی. نازنده. بالان. ( یادداشت مؤلف ).فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
بالنده به گویش بختیاری یعنی پرنده
یعنی رشد نکردن
باڵنده ( bALnda ) در کردی به معنی پرنده ست
Balendehدر زبان بختیاری به معنی پرنده است