بالن

/bAlon/

برابر پارسی: وال

لغت نامه دهخدا

بالن. [ ل ُ ] ( فرانسوی ، اِ ) محفظه کروی شکل توخالی از پارچه یا چرم. گلوله های توخالی از پارچه یا چرم که برای تحقیقات هواشناسی و فضایی و تعیین جهت باد به طبقات بالای جو فرستند و معمولاً این محفظه ها قرمزرنگ است و با دوربین مسیر آن را در روی نقشه های هوایی مشخص می کنند و سپس جهت وزش باد و فشار هوا را با آن تخمین میزنند. || گلوله یا محفظه کروی شکل از نایلن که بچه ها برای بازی از آن استفاده کنند. بادکنک. || قرع. انبیق لوله هایی است از شیشه که دنباله آنها را بشکل گلوله کوچک و محفظه ای می سازند و در آزمایشگاهها برای ترکیب و یا تجزیه اشیاءو مواد از آنها استفاده میشود. معمولاً مواد مربوط به آن را در این محفظه ها می ریزند و اعمال فیزیکی و شیمیایی را از قبیل حرارت دادن و امثال آن بر روی موادانجام میدهند تا آزمایش های لازم انجام میشود. این دستگاه را از شیشه های نشکن میسازند و در موارد لازم خم میگردد و یا مدخل آن در اثر حرارت گرم و بسته میشود.و رجوع به روش تهیه مواد آلی ص 83 شود. || کیسه و یا محفظه کروی مانندی محتوی هوای گرم یا گاز ( بخار ) از هوا سبکتر که بجهت سبکی وزن میتواند برفضا رود و به طبقات هوا تکیه کند. محفظه ای که بهوا فرستاده شود و گاه میتوان با آن به هوا صعود کرد و از دو قسمت تشکیل یافته است : یکی محفظه آن ناتراوا ( نفوذ ناپذیر ) است و از گازی که سبکتر از هوا باشد پرمیشود ( معمولاً باهیدروژن ) و چون آنرا رهاکنند بعلت سبکی بهوا خواهد رفت. قسمت دوم آن عبارت از طنابهایی است که به محفظه متصل شده است و در قسمت پائین به دستگاهی متصل میشود که حیوانات یا انسان را در آن می نهند و بهوا می فرستند. البته چون قشر هوا رفته رفته رقیق تر میگردد سرانجام بالن بجایی میرسد که فشار گاز داخل آن و فشار هوا تعادل مییابند و بالن متوقف میشود. در نشیمن این دستگاه ، کیسه های شنی قرار دارد که چون بخواهند بالن به هوا بیشتر صعود کند، آن کیسه ها رارها میکنند، و چون بخواهند نزول کنند، دریچه ای راکه در بالای محفظه واقع است بوسیله طنابی باز میکنند ومقداری از گاز خارج میشود. و وزن بالن بر هوا می چربد و موجب پایین آمدن آن میشود. و اما شرح مختصر پیداشدن بالن. در 1783 م. منت گلفیه فرانسوی و برادرش اتین متوجه شدند که کیسه های کاغذی بر فراز آتش ببالاحرکت میکنند و این پایه ایجاد بالن با هوای گرم گردید. زیرا هوای گرم سبک تر از هوای سرد است و بهمین جهت میل صعود دارد. بالنهای او مسافتی در حدود یک میل تا یک میل و یک چهارم میل طی میکرد و بعد سقوط میکرد. خبر این بالنها بنقاط دوردست رسید و مردم پاریس آنرا شنیدند و از منت گلفیه تقاضا کردند که برای دیدن این شهر و آزمایش مجدد بالن خود به آنجا برود. او از مردم مهلت خواست که بالنی بسازد اما پاریسیان منتظر نماندند و از شخصی بنام شارل ( چارلز ) که در علوم تبحر داشت تقاضای ساختن بالن کردند. شارل اطلاعات جامعی در خصوص بالن نداشت و مردم نیز علت صعود بالن را نمیدانستند و میگفتند که بالن منت گلفیه محتوی بخارات الکتریکی است ! و شارل درباره بخارات الکتریکی چیزی نمیدانست اما میدانست که بالن سبکتر از هوا باید باشد. در 1766 م. یک عالم انگلیسی بنام کاوندیش گاز ئیدرژن را یافت که از هوا در وزن سبکتر است و شارل گمان برد که دخان الکتریکی همین گاز باشد که منت گلفیه در بالن خود بکار برده است او بالن خود را با گاز ئیدروژن پرکرد. در اوت 1783م. متجاوز از دویست و پنجاه هزارتن از مردم پاریس شاهد بفضا رفتن بالن گاز ئیدروژن بودند. بالن حدود پنج میل در فضا حرکت کرد و بعد سقوط نمود و چون مردم روستا از آن چیزی نمیدانستند آنرا درهم شکستند. تا اینجا دو نوع بالن با هوای گرم و بالن با گاز ئیدروژن پیدا شد اولین مسافران هوائی این بالنها حیوانات بودند که بفضا رفتند و بسلامت با بالن بزمین نشستند و رنجی بدانها نرسید، تا اینکه نوبت به اولین انسان مسافر فضا رسید. لوئی شانزدهم مقرر داشت که اولین مسافر دوتن از زندانیان محکوم به اعدام باشند، اما مردی ازدرباریان بنام پیلاتردوروزیه معتقد بود که این مسافرت افتخار بزرگی خواهد بودو نباید آنرا به دو نفر زندانی داد، لذا از شاه تقاضا کرد که این افتخار به او داده شود و شاه نیز سرانجام موافقت کرد. در 21 نوامبر 1783 م. روزیه و یکی از دوستانش با یک بالن هوای گرم منت گلفیه در حدود پنج میل سیرکردند و بسلامت بر زمین نشستند. این اولین قدم مسافرت هوائی بود، بعدها سفر هوائی بیشتر معمول شد و مردی حدود هزارمیل از فرانسه به روسیه در بالن رفت. اما در بالن اختیار به دست مسافر نبود بلکه باد آنرا بهر سو که میخواست میبرد و مسافر نمیدانست که بکدام سوی میرود، گاه خلاف مقصد حرکت میکرد، بعدها در بالن ماشینهایی نصب کردند که جهت سیر را کنترل میکرداز آن جمله هنری گیفار ماشینی در بالن نصب کرد که ساعتی شش میل آنرا بسمت جلو میبرد و این مقدمه ساختن سفینه های فضایی شد که بجای کروی بودن بیضوی و طولانی بود اما مسافرت در آنها با سلامت کامل همراه نبود و گاز ئیدرژن خاصه وقتی که نفت یا بنزین در ماشین بالن میسوخت به آسانی موجب احتراق میگشت بدین سان کشتی های هوایی بسیار آتش می گرفت و سرنشینهایش میسوختند. کم کم بالن جای خود را به هواپیما داد و در این راه مساعی زپلین آلمانی و برادران رایت قابل توجه است. برای اطلاع بیشتر رجوع به تاریخ قرن نوزدهم و معاصر تألیف آلبرماله ص 236 شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بال
( اسم ) کرهای لزرگ که پوشش آن از پارچهای غیر قابل نفوذ تشکیل شده و داخل آنرا از گازهای سبک ( سبکتر از هوا ) پر کنند و در نتیجه باسمان صعود کند .

فرهنگ معین

(لُ ) ( اِ. ) از پستانداران دریایی با طول تا سی متر و وزن تا صدوپنجاه هزار کیلو گرم ، وال .

فرهنگ عمید

پستاندار عظیم الجثۀ دریازی با وزنی حدود سی تُن، شبیه ماهی که به جای دندان تیغه های استخوانی دراز در دهان دارد و برای تنفس به روی آب می آید.

دانشنامه عمومی

بالن (وچتا). بالن ( به آلمانی: Bahlen ) یک روستا در آلمان است که در نیدرزاکسن واقع شده است. [ ۱]
عکس بالن (وچتا)عکس بالن (وچتا)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

dirigible (اسم)
بالون، بالن، کشتی هوایی

zeppelin (اسم)
بالون، بالن، زپلین، کشتی هوایی ا لمانی

whale (اسم)
نهنگ، بال، بالن، وال، قیطس

فارسی به عربی

منطاد

پیشنهاد کاربران

نهنگ
بادگرد
بالُن: جسم کروی مجوّف، مملو از گازی سبکتر ازهوا، که میتواند به آسمان صعود کند.
بالِن: پستاندار دریایی و بزرگترین جانور کره ی زمین.
این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. بالن به ضمّ" ل" واژه ای فرانسوی ( ballon ) به معنی جسم کروی مجوّف مملو از هوا سبکتر از هوا، که می تواند به آسمان صعود کند. " بالِن به کسر "ل" نیز واژه ای فرانسوی است ( baleine ) به معنای "پستاندار دریایی و بزرگترین جانور کره زمین "در رادیو و تلویزیون غالباً بالُن را بالِن تلفظ می کنند یا باالعکس. در نوشتار، برای احتراز از اشتباه بهتر است که بالُن به صورت بالون نوشته شود.
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۷. )

بالُن
باد پیما ، هوابال، بادنورد، بادپَرواز ، بادواز
بالُن
بالبادَک ، بادبالَک ، بالانه
بادبال ، بالباد

بپرس