بالعکس
/bel~aks/
مترادف بالعکس: برعکس، به عکس
برابر پارسی: وارون، واژگونه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
بالعکس، در جهت مخالف، در روبرو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
اینکه میگی پنهون کردم دروغ گفتم ساکت موندم درست میگی من دوست داشتنم پنهون کردم تو اگه می دونستی کجایی دلم جا داری جای زندگیم بودی الان کنار هم بودیم و بچه خودت تو شکمم بود
تقصیر من بود که خواستنمو داد نزدم که تو کوشان باز بشه بفهمی
تقصیر من بود که خواستنمو داد نزدم که تو کوشان باز بشه بفهمی
وارونه
وارون
وارون