بالشتک
/bAleStak/
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- بالشتک مار ؛ نوعی سوسک سیاه بزرگ. بالش مار.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بالشت کوچک بالش کوچک بالشک. ۲ - بالش کوچکی که نوازندگان ویلن بر استخوانهای کمر بند شانه نهند و ته ویلن را بر آن متکی ساخته بنواختن پردازند. ۳ - آلتی که درون آن سیم پیچی شده و در درون پوست. سلف اتومبیل قرار گرفته است و معمولا تعداد آن بچهار عدد بالغ میگردد و هنگام عبور جریان الکتریسیته در داخل سیمها بالشتکها شدیدا خاصیت آهن ربایی پیدا می کنند .
فرهنگ عمید
فرهنگستان زبان و ادب
{rail pad, pad} [حمل ونقل ریلی] لایه ای لاستیکی که بین ریل و زینچه قرار می گیرد
دانشنامه عمومی
بالشتک (حشره). بالشتک ( حشره ) ( نام علمی: Pulvinaria ) نام یک سرده از تیره شپشک های نرم است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: بالشتک (حشره)
مترادف ها
لفاف، لایه، بالشتک، لایه گذاری، له سازی، لگد مالی
بالشتک، سنجاق گیر، جا سنجاقی
پیشنهاد کاربران
بالشتک : آجر یا قطعه بتنی که زیر سر تیر آهن با مصالح پوششی دیگر قرار می دهند. ( اصطلاحات ساختمان سازی و بنایی )