بالستن

لغت نامه دهخدا

بالستن. [ل ُ ت َ ] ( مص ) تبریک کردن. تبریک گفتن. ( ناظم الاطباء ). || ( صوت ) آخرش خیر باد! عاقبت خیر. نیک انجام. نیک فرجام. بالشتن. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 181 ).

واژه نامه بختیاریکا

( بالستِن ) بالیدن؛ نازیدن

پیشنهاد کاربران

بالستان ؛ بالست : آسوده ، فارغ البال ، شاد و خرم
خورسند و بالستان باید بودن و این کارزار و خونریزی بباید هشتن ( رها کردن )
کارنامه اردشیر پاپکان
انوشه باشید

بپرس