بالستان

لغت نامه دهخدا

بالستان. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نیگیجه بخش مرکزی شهرستان سراب که در 21 هزارگزی شمال باختری سراب و 3 هزارگزی راه شوسه سراب به تبریز در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 815 تن سکنه ، آب آن از رودخانه محلی تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

بالستان. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دول بخش حومه شهرستان ارومیّه که در 56 هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 3 هزارگزی باختر شوسه ارومیّه به مهاباد در دره واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل و 300 تن سکنه ، آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و چغندر و توتون و انگور و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ فارسی

دهی از شهرستان رضائیه است

دانشنامه عمومی

بالستان (ارومیه). بالستان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ارومیه در استان آذربایجان غربی ایران است.
این روستا در دهستان دول قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۹۷۳ نفر ( ۲۴۸خانوار ) بوده است.
عکس بالستان (ارومیه)

بالستان (سراب). بالستان یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب واقع شده است.
عکس بالستان (سراب)عکس بالستان (سراب)عکس بالستان (سراب)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

این واژه جایگزین اوج در اختر شناسی بوده است هرچند اوج ( اوگ ) هم پارسی است.
معنی و تفسیر دقیق و صد در صد از نام بالستان فعلا وجود ندارد ولی بخاطر جغرافیای خاص روستا که در درون یک دره بزرگ و با کوههای پر گل و صخره های بلند و چشمه های کوچک فراوان شرایط را برای زیست و تکثیر زنبور
...
[مشاهده متن کامل]
های عسل بصورت وحشی فراهم میکند و عسل وحشی به وفور یافت میشد به همین خاطر وجه تسمیه بالستان از بال می باشد

از اول نامگذاری روستاها یا برای مکانها مثل همین زمان از یک شهری یا روستایی که گذر میکنی با اولین برخورد ازاهالی همان منطقه اخلاق ورفتار وشخصیت انها رارسد میکنی ومنهم یقین صددرصدی دارم ان کسی که رهگذر بوده
...
[مشاهده متن کامل]
یا هرکسی بوده که روستای بالستان اسم گذاشته برخوردی که باساکنان همینجا داشته انقدر اهالی شیرین زبان وباادب ومهربان بودند گفته اهالی مثل عسل هستند که در زبان ا ذری میشود بالستان که از نسل همان ادمها هنوز ماندگارند انسانهای مهماننواز وشیرین زبان وخوش لفظ سکونت دارند ارزوی سلامتی برایشان دارم

بالستان ؛ بالست : آسوده ، فارغ البال ، شاد و خرم
خورسند و بالستان باید بودن و این کارزار و خونریزی بباید هشتن ( رها کردن )
کارنامه اردشیر پاپکان
انوشه باشید
بالا استان ( استان کوچک ) به دلیل تعداد زیادی روستا در زمان قدیم دور آن که جزو توابع بالستان بودند.
و بالستان ( جایی که پر از عسل است ) بالی یر

بپرس