بالتمام. [ بِت ْ ت َ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + تمام ). همگی. جملگی. ( ناظم الاطباء ). تمامی. و رجوع به تمام شود.
فرهنگ فارسی
همگی بی کم وکاست کلا تماما : و جاولی مرعش و هرنوس و ... را بالتمام تصرف گرفت . و تصدیقات همه ساله و غیره باید بالتمام به ثبت و خط صاحب توجیه .. برسد . همگی جملگی