بالبداهه


مترادف بالبداهه: بداهت

لغت نامه دهخدا

( بالبداهة ) بالبداهة. [ بِل ْ ب َ هََ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + بداهت ) ناگهان. بی فکر و اندیشه. بطور بدیهه. ( ناظم الاطباء ). بدیهةً. و رجوع به بداهت شود.

فرهنگ فارسی

ناگهان بی فکر و اندیشه

مترادف ها

impromptu (اسم)
بالبداهه

فارسی به عربی

ارتجالا

پیشنهاد کاربران

درجا، بی مقدمه، بی تأمل، در لحظه، بدون اندیشه ی قبلی، بی زمینه، با حاضرجوابی
عا ) یکهو، هُلُوکی، هُل هولکی، پرانده
به اشتباه فی البداهه میگویند، گرچه بسیار رایج است، ولی بالبداهه درست است.
بدون اندیشه قبلی
بهترین واژه پارسیش میشه
یهویادرس
حالا قلبی یا قبلی
بی درنگ
بدون اندیشه قلبی
ارتجالا، بدیهه گویی، بدون اندیشه قبلی
فی البداهه ، بدون فکر کردن سخن گفتن
بدون اندیشه ی قبلی
ارتجالا, بدیهه گویی

ارتجاً، بدیهه گویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس