بالبداهه


مترادف بالبداهه: بداهت

لغت نامه دهخدا

( بالبداهة ) بالبداهة. [ بِل ْ ب َ هََ ] ( ع ق مرکب ) ( از: ب + ال + بداهت ) ناگهان. بی فکر و اندیشه. بطور بدیهه. ( ناظم الاطباء ). بدیهةً. و رجوع به بداهت شود.

فرهنگ فارسی

ناگهان بی فکر و اندیشه

مترادف ها

impromptu (اسم)
بالبداهه

فارسی به عربی

ارتجالا

پیشنهاد کاربران

کلمه "بالبداهه" در زبان فارسی به معنای "بدون آمادگی قبلی" یا "به صورت ناگهانی" است. برای استفاده درست از این کلمه و نگارش آن، می توان به نکات زیر توجه کرد:
نوشتار صحیح: "بالبداهه" به صورت یک واژه ی مرکب نوشته می شود و باید به همین شکل به کار رود. هرگونه تغییر در شکل نوشتاری آن، مانند جدا نوشتن یا نوشتن به صورت �بداهه� و �بال� به صورت جدا، نادرست است.
...
[مشاهده متن کامل]

استفاده در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان قید به کار می رود و می تواند در جملات به عنوان توصیف کننده ی یک عمل یا وضعیت به کار رود. به عنوان مثال: "او بالبداهه یک شعر زیبایی گفت. "
افتادگی و تاکید: در متون رسمی و ادبی می توان از این کلمه برای تأکید بر غیرقابل پیش بینی بودن یک عمل یا سخن استفاده کرد.
سبک نوشتاری: این واژه بیشتر در زبان گفتاری و نوشتاری غیررسمی استفاده می شود، اما در متون ادبی و رسمی نیز کاربرد دارد.
هم نشینی: معمولاً این کلمه با فعل هایی چون "گفتن"، "نوشتن"، "عمل کردن" و "پاسخ دادن" ترکیب می شود. 🫡

درجا، بی مقدمه، بی تأمل، در لحظه، بدون اندیشه ی قبلی، بی زمینه، با حاضرجوابی
عا ) یکهو، هُلُوکی، هُل هولکی، پرانده
به اشتباه فی البداهه میگویند، گرچه بسیار رایج است، ولی بالبداهه درست است.
بدون اندیشه قبلی
بهترین واژه پارسیش میشه
یهویادرس
حالا قلبی یا قبلی
بی درنگ
بدون اندیشه قلبی
ارتجالا، بدیهه گویی، بدون اندیشه قبلی
فی البداهه ، بدون فکر کردن سخن گفتن
بدون اندیشه ی قبلی
ارتجالا, بدیهه گویی

ارتجاً، بدیهه گویی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس