بالاور

لغت نامه دهخدا

بالاور. [ وَ ] ( اِ ) کوزه آب را گویند. ( انجمن آرای ناصری ). کوزه پر از آب باشد که باتوته و بابوته نیز گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کوزه پرآب. ( برهان قاطع ). ظرف پر از آب. ( از فرهنگ شعوری ج 1 ص 161 ).

بالاور. [ وَ ] ( ص مرکب ) صاحب قامت بلند.( یادداشت مؤلف ). آخته قامت. دارای بالا :
چگونه هول حیوانی چو بالاور ژیان پیلی
کجا پیل ژیان زو تا جهان باشد جهان باشد.
فرخی ( دیوان چ دبیرسیاقی ص 32 ).

پیشنهاد کاربران

بپرس