[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ب (۲۶۴۹ بار)
زلم (۲ بار)
، . از لام که جمع است فقط دو بار در قرآن مجید آمده است و آیه دومی نشان میدهد که تقسیم با ازلام نوعی قمار بوده که در اسلام تحریم شده است. انصاب چنانکه در «نصب» خواهد آمد سنگهائی بود که به آنها عبادت کرده و در اطراف کعبه نگهداری میکردند و قربانیهائی برای آنها و بر روی آنها را رنگین مینمودند چنانکه طبرسی و بیضاوی و دیگران گفتهاند. و اما از لام، واحد آن زُلَمْ (بر وزن فَرَس و صُرَد) به معنی تیر است (مجمع بیضاوی) که به آنها قرعه میکشیدند و قمار میکردند. گویند برای عرب دو گونه از لام (تیرهای مخصوصی) بود یکی از لام امر و نهی و دیگری از لام قمار . 1- از لام امر و نهی سه چوب تیر مانندی بود که بر یکی نوشته بود «امرنی ربّی» پروردگارم امر کرد و بر دیگری «نهانی ربی» پروردگارم نهی کرد و سومی خالی بود و نوشتهای نداشت . چون یکی اراده سفر میکرد و یا می خواست کار مهمی انجام دهد تیرها را به هم میزد اگر اولی میآمد آن کار را میکرد و اگر سوّمی میآمد دوباره آنها را به هم میزد تا اوّلی یا دوّمی بیاید (حاشیه سیره ابن هشام جلد 1 ص 95). مجمع و زمخشری و بیضاوی «وَ اَنْ تَسْتَقْسِموُا بِالْاَزْلامِ» به این معنی گرفته و گفته: حرام است که قسمت روزی و دیگر مقاصد خود را با ازلام به طلبید ولی این از سیاق آیه خیلی بعید است زیرا که ایه محرمات اکل را میشمارد که میگوید: میته، خون، و گوشت خوک و... بر شما حرام است. جا نداشت که این مطلب را در ضمن آنها به میان بکشد بلکه منظور قسمت گوشت با از لام قمار است که ذیلا نقل خواهد شد. ضمناً در بعضی نقلها است که به جای جملههای «امرنی ربّی» «نهانی ربی» کلمه «افعل - لا تفعل» مینوشتند. و این به عادت عرب جاهلی مناسب است. 2- از لام قمار عبارت بود از 10 چوب تیر (چنانکه قاموس زلم را تیر بی پر گفته است)و نام آنها چنانکه مجمع از صادقین علیهما السلام نقل کرده بدین قرار است: فذّ، توأم، مسبل، نافس، حلس، رقیب، معلّی، سفیح، منیح، رغد. هفت تای اولی دارای سهم بود به ترتیب از یک تا هفت سهم. و سه تای اخیر سهمی نداشتند. و کیفیت آن چنانکه المیزان در ذیل آیه 219 بقره میگوید آن بود که شتری را سر بریده و 28 قسمت میکردند و قمار بازان ده نفر به عدد تیرها بودند آنگاه تیرها را به هم زده و بر میداشتند صاحب تیر فذّ یک قسمت از گوشت راتصرف میکرد صاحب تیر توأم دو قسمت تا آنکه تیر معلی به نام او آمده بود هفت سهم میبرد و آنانکه سه تیر اخیر بدست آنها آمده بود نه تنها چیزی نمیبردند بلکه پول شتر را هم میپرداختند. بعضی از فضلا در مجله مکتب اسلام شماره اول سال 13 ص 55 از لسان العرب و غیره از لام سوّمی نقل کردهاند به نام از لام احکام که نزد بعضی از کاهنان نگهداری میشده است المنار نیز آن را از سدّی نقل کرده ولی ظاهراً مراد همان از لام امر و نهی میباشد که گذشت. دقت آیه «وَ اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْاَزْلامِ»که گفتیم: راجع به قمار است و تحریم شده آیا مراد از «وَلْاَزْلاوُ رَجْسٌ» در آیه اول از لام تفأل است یا از لام قمار؟ اگر گوئیم:از لام تفّأل است لازم میآید که تفأل و استخاره با تسبیح و غیره در اسلام حرام باشد زیرا فرقی با از لام ندارد. و اگر مراد از از لام قمار باشد لفظ «المیسر» حرمت مطلق قمار را میرساند و ذکر از لام بعد از المیسر چه فائدهای دارد و ذکر خاصّ بعد از عام برای چیست؟ المیزان هر دو را یکی دانسته و گوید: اگر قبول نکنیم که تقسیم به از لام قرینه «وَ الْاَلامُ رِجْسٌ» است در این صورت از لام لفظ مشترک خواهد بود که قرینهای بر تعیین مراد نیست و محتاج بر روایات خواهیم بود و در بحث روائی از کافی در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده که «قیل فی الازلام؟ قال قد احهم التی یسقسمون بها» ولی در سند روایت عمر و بن شمر هست و قابل اعتماد نیست. نا گفته نماند گرچه این قول قویتر است ولی به نظر نگارنده: مانعی ندارد که مراد از «اَلْاَزْلام رِجْس» تیرهای تفأل باشد ولی علت تحریم آن است که در آن کار از بت (هبل) استمداد میکردند و هر چه از بکن و نکن میآمد دستور هبل میدانستند و خطاب به هیل میگفتند: ای معبود ما، حق را بر ما روشن کن (سیره ابن هشام) ولی استخاره اسلامی استمداد از خدا و توجه به ساحت قدس او است چنانکه نظیر آن در کفالت مریم در قرآن آمده .
ب (۲۶۴۹ بار)
زلم (۲ بار)
، . از لام که جمع است فقط دو بار در قرآن مجید آمده است و آیه دومی نشان میدهد که تقسیم با ازلام نوعی قمار بوده که در اسلام تحریم شده است. انصاب چنانکه در «نصب» خواهد آمد سنگهائی بود که به آنها عبادت کرده و در اطراف کعبه نگهداری میکردند و قربانیهائی برای آنها و بر روی آنها را رنگین مینمودند چنانکه طبرسی و بیضاوی و دیگران گفتهاند. و اما از لام، واحد آن زُلَمْ (بر وزن فَرَس و صُرَد) به معنی تیر است (مجمع بیضاوی) که به آنها قرعه میکشیدند و قمار میکردند. گویند برای عرب دو گونه از لام (تیرهای مخصوصی) بود یکی از لام امر و نهی و دیگری از لام قمار . 1- از لام امر و نهی سه چوب تیر مانندی بود که بر یکی نوشته بود «امرنی ربّی» پروردگارم امر کرد و بر دیگری «نهانی ربی» پروردگارم نهی کرد و سومی خالی بود و نوشتهای نداشت . چون یکی اراده سفر میکرد و یا می خواست کار مهمی انجام دهد تیرها را به هم میزد اگر اولی میآمد آن کار را میکرد و اگر سوّمی میآمد دوباره آنها را به هم میزد تا اوّلی یا دوّمی بیاید (حاشیه سیره ابن هشام جلد 1 ص 95). مجمع و زمخشری و بیضاوی «وَ اَنْ تَسْتَقْسِموُا بِالْاَزْلامِ» به این معنی گرفته و گفته: حرام است که قسمت روزی و دیگر مقاصد خود را با ازلام به طلبید ولی این از سیاق آیه خیلی بعید است زیرا که ایه محرمات اکل را میشمارد که میگوید: میته، خون، و گوشت خوک و... بر شما حرام است. جا نداشت که این مطلب را در ضمن آنها به میان بکشد بلکه منظور قسمت گوشت با از لام قمار است که ذیلا نقل خواهد شد. ضمناً در بعضی نقلها است که به جای جملههای «امرنی ربّی» «نهانی ربی» کلمه «افعل - لا تفعل» مینوشتند. و این به عادت عرب جاهلی مناسب است. 2- از لام قمار عبارت بود از 10 چوب تیر (چنانکه قاموس زلم را تیر بی پر گفته است)و نام آنها چنانکه مجمع از صادقین علیهما السلام نقل کرده بدین قرار است: فذّ، توأم، مسبل، نافس، حلس، رقیب، معلّی، سفیح، منیح، رغد. هفت تای اولی دارای سهم بود به ترتیب از یک تا هفت سهم. و سه تای اخیر سهمی نداشتند. و کیفیت آن چنانکه المیزان در ذیل آیه 219 بقره میگوید آن بود که شتری را سر بریده و 28 قسمت میکردند و قمار بازان ده نفر به عدد تیرها بودند آنگاه تیرها را به هم زده و بر میداشتند صاحب تیر فذّ یک قسمت از گوشت راتصرف میکرد صاحب تیر توأم دو قسمت تا آنکه تیر معلی به نام او آمده بود هفت سهم میبرد و آنانکه سه تیر اخیر بدست آنها آمده بود نه تنها چیزی نمیبردند بلکه پول شتر را هم میپرداختند. بعضی از فضلا در مجله مکتب اسلام شماره اول سال 13 ص 55 از لسان العرب و غیره از لام سوّمی نقل کردهاند به نام از لام احکام که نزد بعضی از کاهنان نگهداری میشده است المنار نیز آن را از سدّی نقل کرده ولی ظاهراً مراد همان از لام امر و نهی میباشد که گذشت. دقت آیه «وَ اَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْاَزْلامِ»که گفتیم: راجع به قمار است و تحریم شده آیا مراد از «وَلْاَزْلاوُ رَجْسٌ» در آیه اول از لام تفأل است یا از لام قمار؟ اگر گوئیم:از لام تفّأل است لازم میآید که تفأل و استخاره با تسبیح و غیره در اسلام حرام باشد زیرا فرقی با از لام ندارد. و اگر مراد از از لام قمار باشد لفظ «المیسر» حرمت مطلق قمار را میرساند و ذکر از لام بعد از المیسر چه فائدهای دارد و ذکر خاصّ بعد از عام برای چیست؟ المیزان هر دو را یکی دانسته و گوید: اگر قبول نکنیم که تقسیم به از لام قرینه «وَ الْاَلامُ رِجْسٌ» است در این صورت از لام لفظ مشترک خواهد بود که قرینهای بر تعیین مراد نیست و محتاج بر روایات خواهیم بود و در بحث روائی از کافی در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده که «قیل فی الازلام؟ قال قد احهم التی یسقسمون بها» ولی در سند روایت عمر و بن شمر هست و قابل اعتماد نیست. نا گفته نماند گرچه این قول قویتر است ولی به نظر نگارنده: مانعی ندارد که مراد از «اَلْاَزْلام رِجْس» تیرهای تفأل باشد ولی علت تحریم آن است که در آن کار از بت (هبل) استمداد میکردند و هر چه از بکن و نکن میآمد دستور هبل میدانستند و خطاب به هیل میگفتند: ای معبود ما، حق را بر ما روشن کن (سیره ابن هشام) ولی استخاره اسلامی استمداد از خدا و توجه به ساحت قدس او است چنانکه نظیر آن در کفالت مریم در قرآن آمده .
wikialkb: بِالْأَزْلاَم