زیرپوش است مرا آتش و بالاپوش آب
لاجرم گوی گریبان به حذر بازکنم.
خاقانی.
پوستین کهنه ای بدش بر دوش شب نهالین و روز بالاپوش.
بهایی.
جامه ام کرباس بس ، کتان نباشد گو مباش ورچه بالاپوش تابستان نباشد گو مباش.
نظام قاری.
و اگر از قبا و بالاپوش خلعت شفقت شود قاعده آن است که هرکس مشافهه از پادشاه شنیده باشد، عریضه بخدمت وزیر اعظم نوشته... ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 30 ).