بالا و پایین رفتن


معنی انگلیسی:
dance, flap, fluctuate, jounce, palpitate, pitch

مترادف ها

skip (فعل)
تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی

seesaw (فعل)
بالا و پایین رفتن، الله کلنگ کردن

teeter (فعل)
تلو تلو خوردن، بالا و پایین رفتن، الله کلنگ بازی کردن، پس و پیش رفتن

فارسی به عربی

ارجوحة , تارجح

پیشنهاد کاربران

بپرس