بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] ( ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت. ( آنندراج ). بلندقامت. درازقد. ( ناظم الاطباء ). کشیده قد. بلنداندام. طویل القامة. بلندبالا : در آخر یکی مادیان بد سمند قوی هیکل و تند و بالابلند.
فردوسی.
|| مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت : ز دست کوته خود زیر بارم که از بالابلندان شرمسارم.
( صفت ) آنکه قدش دراز باشد بلند قد بلند قامت مقابل کوتاه قد . دهی از شهسوار است
فرهنگ معین
(بُ لَ ) (ص مر. ) ۱ - آن که قدش دراز باشد، بلندقد، بلندقامت . ۲ - طولانی تر از حد معمول ، دراز. ۳ - کامل و بدون کم و کسر.
فرهنگ عمید
بلندبالا، قدبلند، بلندقامت: ز دست کوته خود زیر بارم / که از بالا بلندان شرمسارم (حافظ: ۶۵۲ ).
پیشنهاد کاربران
بالا بلند/ بلند بالا : مفصّل ، طولانی، با تشریفات کامل . ( ( این محنتی که اکنون گریبانگیر او شده است رقم ناقابلی است از سیاهه بالا بلندی از بلایا و آفات گوناگون. ) ) ( داستان ها و قصه ها ، 165 ) ( ( یک ... [مشاهده متن کامل]
نامه ی بلند بالا . . . به خاکپای همایونی نوشتند. ) ) ( توپ مروارید، 10 ) ( ( یک تعظیم بلند بالا جلوی اربابش کرد ) ) ( همان ، 9 )