- بالا بردن ساختمان ؛ برآوردن آن. بمرحله پوشش رساندن بنا.
|| افزودن. برکشیدن. علو بخشیدن. متعالی ساختن.
- بالا بردن سال کسی یا سن کسی ؛ زیاده کردن میزان آن. افزودن بر آن. نمودن که دیرینه تر است. به پیری گرایاندن کسی :
کی ترقی می تواند داد احوال مرا
می برد بالا سپهر دون همین سال مرا.
اسماعیل ایما ( از آنندراج ).
- بالا بردن مقام کسی ؛ برکشیدن وی. برآوردن پایگاه او. ترقی دادن مرتبه او.
- بالا بردن نرخ ؛ افزودن بر بهای کالا.ترقی دادن بهای آن. بهای آن را زیادت کردن : قیمت قند را بالا بردند؛ بر بهای آن افزودند.
|| پیش بردن کار. ( آنندراج ) :
کار بالا نبرد دست نیابد برکام
هرکه دلداده آن قامت و بالا نشود.
ابونصر نصیرای بدخشانی ( از آنندراج ).