بالا بالا

لغت نامه دهخدا

بالا بالا. ( ق مرکب ) بسیار بالا. در تداول عام ، بالاترین قسمت از صدر مجلس : فلان بالابالاها می نشیند؛صدر مجلس می گزیند. || طبقات برتر. خواص. مقابل زیردستان و فرودستان. || بی اطلاع و بی توسط دیگری. گویند: فلان بالابالا کار خود را انجام داد، یعنی بدون اطلاع و کمک کسی که با او در آن کار دخیل بود. ( فرهنگ نظام ). اما گفته فرهنگ نظام با معنی دوم متناسب تر است. || محیلانه. بطور خدعه. ( ناظم الاطباء ). اما این معنی جای دیگر دیده نشد.، بالابالا. ( اِخ ) نام آبادیی در کنار رودخانه شاهرود بین لوشان و منجیل بر سر راه قزوین به رشت.

فرهنگ فارسی

نام رودخانه ای در کنار رودخانه شاهرود

پیشنهاد کاربران

بپرس