بال کشیدن. [ ک َ دَ ]( مص مرکب ) کشیدن بال. ممتد ساختن بال. گشودن و گستردن بال. || پروبال گشودن. به پرواز آمدن. || بمجاز، بزرگ شدن. بالیدن. پر و بال گرفتن : او را [ دختر را ] به نزدیک مریدی برد و فرمود که تربیت دارد، مرید در تعهد دختر تلطف نمود، چون بال کشید و از ایام طفولیت برگذشت زاهد گفت ای دختر بزرگ شدی ، ترا از جفتی چاره نیست. ( از کلیله و دمنه ).