بال بال زدن
فرهنگ معین
مترادف ها
بال بال زدن، چشمک زدن، مژگان راتکان دادن، چوگان زدن
بال بال زدن، لرزیدن، پرپرزدن، در اهتزاز بودن، سراسیمه بودن، لرزاندن
بال بال زدن، دست و پا کردن، در گل تقلا کردن
فارسی به عربی
( بال بال زدن(بدون پریدن ) ) ارتجاف
پیشنهاد کاربران
بال بال زدن: [عامیانه، کنایه ] بی قراری کردن، دل واپس بودن.
بالبالیدن.