باقی خوار. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) پس مانده خور. خورنده بازمانده : قطب شیر وصید کردن کار اوباقیان این خلق باقی خوار او.مولوی.زانکه باقی خوار شیر ایشان بدندشیر چون رنجور شد تنگ آمدند.مولوی.