بافه

لغت نامه دهخدا

بافه. [ ف َ / ف ِ ] ( اِ ) باقه. دسته علف یا محصول درو شده. توده بریده شده از علف یا قصیل. بغل. دسته دروده و گرد کرده از یونجه و گندم و جو و غیرآن. ( این کلمه در چهار محال بختیاری و دهات کرمان بدین معنی بکار میرود ). || دسته تره. ( مهذب الاسماء ). و رجوع به بافه شود.

فرهنگ فارسی

دسته علف و یا محصول درو شده

فرهنگستان زبان و ادب

{cable} [عمومی] چند رشته سیم به هم تافتۀ روکش دار یا بدون روکش برای انتقال جریان برق یا بلندکردن قطعات سنگین متـ . کابل
{sheaf} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستۀ کوچکی از ساقه های دارای دانه که پس از درو به هم بسته می شوند

گویش مازنی

/baafe/ پود پارچه – نخ های عرض پارچه - آن مقدار از ساقه های برنج و گندم که به هنگام درو، در مشت دروگر جای گیرد و پس از بستن، آن را جهت خشک شدن بر زمین یا روی ساقه های درو شده گذازند

واژه نامه بختیاریکا

دسته بزرگ خوشهای گندم؛ هر بافه شامل چند چپه است

مترادف ها

sheaf (اسم)
یک بسته، بغل، دسته، بافه، دسته یا بافه گندم، دسته گل یا گیاه

پیشنهاد کاربران

بافه
یک یا چند رشته سیم رسانا که داخل جلدی غیررسانا عایق بندی شده اندو برای انتقال برق و نشانک های ارتباطی استفاده میشوند.
تفاوت بافه با تار نوری:
رسانایی رشته سیم ها، تار ها یا الیاف عایق بندی شده داخل بافه بسته به محموله انتقالی تعریف میشوند، مثلاً اگر نشانک ارتباطی از جنس برق باشد، معمولاً سیم های فلزی و مسی که رسانای قوی برق هستند استفاده میشوند، و اگر محموله انتقالی از جنس نور باشد، بافه یا تار نوری از جنس الیاف شیشه و پلاستیک خواهند بود که برای ذرات نور، رسانا شناخته میشوند.
...
[مشاهده متن کامل]

بافهبافهبافهبافه
بافه ، به احتمال قریب به یقین ، مخففِ ”بافته” است . . . که در محاوره تخفیف یافته و شده است بافه . . .
ضرب المثلِ سنگ را بذار روی بافه ، به این معنا است که چیزی را که انتخاب کرده ای ، نشانی و علامتی روی آن بگذار تا دیگری آنرا نبرد.
Bafeh. در بختیاری به دسته گندم و جو گویند که هنگام درو بر روی هم می نهند. در پایان بافه ها را گردآوری و تشکیل یک مجموعه بزرگتر به نام پلکpolak می دهند.

بپرس