بافه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
{sheaf} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دستۀ کوچکی از ساقه های دارای دانه که پس از درو به هم بسته می شوند
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
یک بسته، بغل، دسته، بافه، دسته یا بافه گندم، دسته گل یا گیاه
پیشنهاد کاربران
بافه
یک یا چند رشته سیم رسانا که داخل جلدی غیررسانا عایق بندی شده اندو برای انتقال برق و نشانک های ارتباطی استفاده میشوند.
تفاوت بافه با تار نوری:
رسانایی رشته سیم ها، تار ها یا الیاف عایق بندی شده داخل بافه بسته به محموله انتقالی تعریف میشوند، مثلاً اگر نشانک ارتباطی از جنس برق باشد، معمولاً سیم های فلزی و مسی که رسانای قوی برق هستند استفاده میشوند، و اگر محموله انتقالی از جنس نور باشد، بافه یا تار نوری از جنس الیاف شیشه و پلاستیک خواهند بود که برای ذرات نور، رسانا شناخته میشوند.
... [مشاهده متن کامل]
یک یا چند رشته سیم رسانا که داخل جلدی غیررسانا عایق بندی شده اندو برای انتقال برق و نشانک های ارتباطی استفاده میشوند.
تفاوت بافه با تار نوری:
رسانایی رشته سیم ها، تار ها یا الیاف عایق بندی شده داخل بافه بسته به محموله انتقالی تعریف میشوند، مثلاً اگر نشانک ارتباطی از جنس برق باشد، معمولاً سیم های فلزی و مسی که رسانای قوی برق هستند استفاده میشوند، و اگر محموله انتقالی از جنس نور باشد، بافه یا تار نوری از جنس الیاف شیشه و پلاستیک خواهند بود که برای ذرات نور، رسانا شناخته میشوند.
... [مشاهده متن کامل]
بافه ، به احتمال قریب به یقین ، مخففِ ”بافته” است . . . که در محاوره تخفیف یافته و شده است بافه . . .
ضرب المثلِ سنگ را بذار روی بافه ، به این معنا است که چیزی را که انتخاب کرده ای ، نشانی و علامتی روی آن بگذار تا دیگری آنرا نبرد.
ضرب المثلِ سنگ را بذار روی بافه ، به این معنا است که چیزی را که انتخاب کرده ای ، نشانی و علامتی روی آن بگذار تا دیگری آنرا نبرد.
Bafeh. در بختیاری به دسته گندم و جو گویند که هنگام درو بر روی هم می نهند. در پایان بافه ها را گردآوری و تشکیل یک مجموعه بزرگتر به نام پلکpolak می دهند.