بافرین
فرهنگ اسم ها
معنی: بآفرین لایق تحسین، درخور آفرین
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
سوی گرد گشتاسب شاه زمین
سزاوار گاه آن کی بافرین.
دقیقی.
بدانخانه [ آتشکده نوبهار ] شدشاه یزدان پرست فرود آمد آنجا و هیکل ببست
نشست اندر آن خانه بافرین
پرستش همیکرد رخ بر زمین.
دقیقی.
ببست آن در بافرین خانه رانهشت اندران خانه بیگانه را.
دقیقی.
جهاندار طهمورث بافرین بیامد کمر بسته رزم و کین.
فردوسی.
یکی پور بد سوفرا را گزین خردمند و پاکیزه و بافرین.
فردوسی.
توتازادی از مادر بافرین پر از آفرین شد سراسر زمین.
فردوسی.
تبه کرد آن نشان و آن زمین راببرد آن بند شاه بافرین را.
ویس و رامین.
|| مقابل ملعون و گجسته. در خور رحمت. مرحوم. ( یادداشت مؤلف ).فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بافرین:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بافرین" می نویسد : ( ( بافرین ریختی پیشاوندی و صفتی است از "آفرین"، به معنی ستودنی و برخوردار از آفرین. "بافرین" ریخت کوتاه شده ی " بآفرین است . ) )
( ( جهاندار طهمورث بافرین
... [مشاهده متن کامل]
بیامد کمربستهٔ رزم و کین. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 259. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بافرین" می نویسد : ( ( بافرین ریختی پیشاوندی و صفتی است از "آفرین"، به معنی ستودنی و برخوردار از آفرین. "بافرین" ریخت کوتاه شده ی " بآفرین است . ) )
( ( جهاندار طهمورث بافرین
... [مشاهده متن کامل]
بیامد کمربستهٔ رزم و کین. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 259. )