باغوش خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) صاحب انجمن آرا و به تبع او صاحب آنندراج آرد: در آب غوطه خوردن و هر قدر در زیر آب بماند گویند باغوش خورد و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد : در این آب باغوش خوردن رواست که یک تیر بالا بود آب راست.
؟
اما صحیح کلمه ناغوش و در شاهنامه ( بحکایت فهرست ولف ) نیز ناغوش آمده و ناغوش خوردن درست است. رجوع به ناغوش و رجوع به لغت فرس اسدی و شعر شاهد آن از لبیبی شود.