باطنا


برابر پارسی: نهانی، درپنهانی، با دل وجان

معنی انگلیسی:
inwardly, privately, subjectively, inwardness

لغت نامه دهخدا

( باطناً ) باطناً. [ طِ نَن ْ ] ( ع ق ) مقابل ظاهراً. در باطن. بباطن : در ظاهر برای رفتن بخدمت برادر قبول نموده و باطناً بقتل او مصمم و منتظر فرصت میبود. ( حاشیه مجمل التواریخ گلستانه ص 24 ). || حقیقت. در حقیقت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

در باطن در حقیقت حقیقه .

پیشنهاد کاربران

- به دل ؛ اندر دل. در ضمیر. در عقیده. در باطن. در نهان. باطناً :
بپوئید کاین مهتر آهرمن است.
جهان آفرین را به دل دشمن است.
فردوسی.
امیر اسماعیل از آمدن بخارا پشیمان بود. . . و معلوم نبودش که اهل بخارا به دل با وی چگونه اند. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 93 ) . خردمند با عزم و حزم آن است که وی به رای روشن خویش به دل یکی بود با جمعیت و حمیت از روی محال بنشاند. ( تاریخ بیهقی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

با طاعت و ترس باش همواره
تا از تو به دل حسد بردترسا.
ناصرخسرو.
خری که بینی و باری به گل درافتاده
به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش.
سعدی.
- || قلباً. باطناً. از صمیم دل : تا. . . منوچهربن قابوس. . . شرایط آن عهد را که او را بسته است. . . نگاه دارد من دوست او باشم به دل و با نیت و اعتقاد. ( تاریخ بیهقی ) .