لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
باتری، باطری، ضرب و جرح، اتشبار، صدای طبل، حمله با توپخانه، انباره
باطری، پیل، خانه، حفره، سلول، یاخته، حجره، زندان تکی، سلول یکنفری
باطری، انباره، خازن، ذخیره کننده برق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یکی از معانی سنگ در پارسی یعنی نیرو و توان و پتانسیل در شاهنامه بسیار امده و انرا هنگ نیز میگفتند انرا میتوان برای باتری نیز گفت
حتی از انجا که بسیاری باتریها سفتند نیز میتوان کنایه ای انرا گفت البته این سنگ هیچ پیوندی با سنگ کوه ندارند
... [مشاهده متن کامل]
دوستانی که گفتند انباره یا خازن انرا برای باک میتوان گفت و نه باتری
سنگ موبایلم رو عوض کردم
حتی از انجا که بسیاری باتریها سفتند نیز میتوان کنایه ای انرا گفت البته این سنگ هیچ پیوندی با سنگ کوه ندارند
... [مشاهده متن کامل]
دوستانی که گفتند انباره یا خازن انرا برای باک میتوان گفت و نه باتری
سنگ موبایلم رو عوض کردم
انباره
باتری/باطری:
این کلمه از واژه ی فرانسوی batterie گرفته شده است و البته بهتر است که با حرف "ت " و به صورت باتری نوشته شود هرچند که معمولاً آن را به صورت باطری می نویسند.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۴. )
این کلمه از واژه ی فرانسوی batterie گرفته شده است و البته بهتر است که با حرف "ت " و به صورت باتری نوشته شود هرچند که معمولاً آن را به صورت باطری می نویسند.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۴. )
باطری =اکو =آکومولاتور=پیل
خازنگاه