باصور. ( ع اِ ) گوشت. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). لحم. ( اقرب الموارد ). لغتی ( یا لهجه ای ) است در باسور. ( اقرب الموارد ). رجوع به باسور شود. || پالان بی خوی گیر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || دارو که چشم را روشن کند. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). دارویی است برای چشم.