باصفت. [ ص ِ ف َ ] ( ص مرکب ) دارای صفت. در مقابل بی صفت. || آنکه صفت خوب دارد. باخوی. خوش اخلاق. باحقیقت : یکیست با صفت و بیصفت بگوئیمش نه چیز و چیز بگویش که مان چنین فرمود.
ناصرخسرو.
|| در تداول عامه ،آنکه نیکی دیگران درباره خود بیاد دارد. حقشناس و نمک شناس در مقابل نمک نشناس و بی صفت. و رجوع به صفت شود.