باصفت

لغت نامه دهخدا

باصفت. [ ص ِ ف َ ] ( ص مرکب ) دارای صفت. در مقابل بی صفت. || آنکه صفت خوب دارد. باخوی. خوش اخلاق. باحقیقت :
یکیست با صفت و بیصفت بگوئیمش
نه چیز و چیز بگویش که مان چنین فرمود.
ناصرخسرو.
|| در تداول عامه ،آنکه نیکی دیگران درباره خود بیاد دارد. حقشناس و نمک شناس در مقابل نمک نشناس و بی صفت. و رجوع به صفت شود.

پیشنهاد کاربران

آریایی:
یکی از چمهای صفت، ویژگی است.
چنانکه تاجیکان گرانمایه به میوه های با کیفیت ، میوه های خوش صفت می گویند.
با صفت= دارای ویژگی ( ویژه )

بپرس