باشگان:مفرد آن :باشه. باز شکاری. قرقی. قوش. نمونه:لاشه وار بر کناره ی راه، سفره ی عَفِن باشگان وددان شدن. ( کلیدر ج۸ص۲۱۴۷ ) محمدجعفر نقوی+ عکس و لینک