اگر بازی اندرچغو کم نگر
و گر باشه ای سوی بطان مپر.
ابوشکور.
پس اندر دوان هفتصد بازدارابا باشه و چرغ و شاهین کار.
فردوسی.
شکار باز خرچال و کلنگ است شکار باشه ونج است و کبوتر.
عنصری.
گاه رهواری چو کبک و گاه جولان چون عقاب گاه برجستن چو باشه گاه برگشتن چو باز.
منوچهری.
خرد است آنکه ترا بنده شدستند بدوبزمین شیر و پلنگ و بهواباشه و باز.
ناصرخسرو.
پیر در دست طفل گردداسیرپشه گیرد چو باشه گردد پیر.
سنائی.
...همه حیوانات را از پشه تاباشه و از مگس تا کرکس و از مور تا مار، و نعت اوست این کلمه که... ( کتاب النقض ص 526 ).بسخا صید کند کف جوادش دل خلق
از سخا کس بجز او باشه و شاهین نکند.
سوزنی.
بلی خجل شود آن باشه ای که ناگاهان به آشیانه او میهمان رسد طغرل.
سوزنی.
به دست عدل تو باشه پر عقاب بریدکبوتران را مقراض نوک منقارست.
خاقانی.
تا چه کند مرد خردمند آزتا چه کند باشه چالاک باز.
خاقانی.
چو باشه دوخته چشمی به سوزن تقدیرچو لاشه بسته گلویی بریسمان قضا.
خاقانی.
بیشتر بخوانید ...