باشندگان

لغت نامه دهخدا

باشندگان. [ ش َ دَ / دِ ] ( نف ) جمع باشنده ( از مصدر بودن ). || ساکنین ( ناظم الاطباء ). سکان [ س ُ ک کا ]. اهل. : سکنه آن و همه باشندگان زمین را از آب بهره میباشد.( ذخیره خوارزمشاهی ). و هوای او [ زمین ] درست تر و صافی تر و باشندگان او قوی و تندرست تر باشند. ( ذخیره ٔخوارزمشاهی ). علم او [ ایزد تعالی ] از پیش رفته بود که باشندگان زمین را از آب چاره نباشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). آذوقه هر روزه را معین نمود که بقدر ضرورت باشندگان آن سرزمین به مهمانان بدون تکلیف برسانند. ( مجمل التواریخ گلستانه ). و رجوع به باشنده شود.

فرهنگ فارسی

جمع باشنده ساکنین

پیشنهاد کاربران

ادعاهایی که در این متن آمده، ترکیبی از تحریفات زبانی، قیاس های اشتباه، و ناآگاهی از زبان شناسی تاریخی و تطبیقی است. من به صورت علمی، مستند و با منابع معتبر به تک تک این موارد پاسخ می دهم.
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

🔹 ۱. آیا واژه �باشنده� ترکی است؟
✅ پاسخ: خیر، واژه �باشنده� یک واژه ی اصیل فارسی/دری است و بر پایه ی قواعد صرفی زبان فارسی ساخته شده است، نه ترکی.
تحلیل:
�باشنده� از فعل �باش� ( ریشه ی فعل بودن در فارسی: باش، بودن، هست، هستی ) وند � - نده� ( پسوند اسم ساز برای فاعلیت ) ساخته شده است.
ساختار �فعل - نده� یک قاعده ی صرفی در فارسی است. نمونه ها:
آینده ← از "آی" ( آمدن ) "نده" → کسی/چیزی که می آید.
رونده، خواننده، نویسنده، شونده، کشنده، بیننده، شنونده، گوینده ← همه با همین ساختار.
> 📚 منبع:
دکتر محمدرضا باطنی، فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی
فرشید ورد، دستور زبان فارسی نو
کارو لوکوک، Historical Phonology of Persian
- - -
🔹 ۲. آیا �باش� در �باشنده� به معنی �سر� در ترکی است؟
✅ پاسخ: خیر، این یک اشتباه تطبیقی است. �باش� در فارسی به معنی �باشیدن = بودن� است و هیچ ارتباطی با واژه �باش� به معنای �سر� در ترکی ندارد.
در ترکی:
�باش� = سر ( ترکی استانبولی: baş )
در فارسی:
�باش� = فعل امر از �بودن� → باش، باشد، باشید
در فارسی واژه �باشنده� یعنی: کسی که هست، وجود دارد، مقیم است
این دو فقط شباهت آوایی دارند ولی از نظر ریشه و معنا کاملاً متفاوتند ( به این شباهت های تصادفی در زبان شناسی می گویند false cognates یا همریشه نمای جعلی ) .
- - -
🔹 ۳. آیا �باشه� یعنی �روی چشم� ترکی است؟
✅ پاسخ: این تعبیر در زبان ترکی آذربایجانی هست، ولی این ربطی به �باشنده� در فارسی ندارد.
در ترکی آذربایجانی:
"باشا" یا "باشا دوشدو" = انجام می دهم، قبول دارم
یا "باشا ده" ( باشه ) = روی چشم، چشم
اما وجود این ساخت در ترکی دلیل نمی شود که کلمه ی �باشنده� در فارسی از ترکی گرفته شده باشد. چرا؟ چون در فارسی:
�باشنده� با پسوند فارسی ساخته شده است.
و �باش� در آن، فعل فارسی است، نه اسم ترکی.
- - -
🔹 ۴. آیا �ده�، �نده�، �دان� و . . . پسوندهای ترکی اند؟
✅ پاسخ: بسیاری از این ها نه تنها ترکی نیستند، بلکه دقیقاً جزء ساختارهای زبان فارسی می باشند.
مقایسه تطبیقی:
پسوند در فارسی در ترکی توضیح
- ده / - نده ✅ ( فاعل ساز ) ❌ مثل: گوینده، رونده
- دان / - دانش ✅ ( دارنده یا محل ) ❌ مثل: دانشمند، کشوردان
- گان / - گانان ✅ ( جمع یا صفت فاعلی ) ❌ مثل: باشندگان، رفتگان
- ی / - یی ✅ ( نسبت ساز ) ❌ مثل: ایرانی، تهرانی
> 📚 منبع:
حسن انوری، فرهنگ واژگان فارسی
دکتر پرویز ناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی
- - -
🔹 ۵. آیا �باش� در ترکی واحد شمارش انسان و حیوان است؟
✅ پاسخ: در ترکی باستان ( و امروزی ) ، واژه ی "baş" به معنای "راس" در شمارش حیوانات استفاده می شود، ولی این ربطی به واژه ی فارسی �باشنده� ندارد.
مثال:
beş baş inek ( ترکی آذری یا ترکیه ای ) = پنج راس گاو
اما این موضوع به هیچ وجه ارتباط ریشه شناسی یا معنایی با �باشنده� فارسی ندارد. صرفاً شباهت لفظی دارند، نه ریشه ای.
- - -
🔹 ۶. آیا واژه ی �باشنده� به معنی موجودات است نه سکنه؟
✅ پاسخ: واژه ی �باشنده� در فارسی قدیم و میانه معانی متعددی داشته، از جمله:
1. ساکن، مقیم → کسی که در جایی می ماند ( از ریشه �باشیدن� = بودن )
2. موجود، هستنده → در ادبیات فلسفی و عرفانی
3. گاهی به طور استعاری به "موجودات زنده" هم اطلاق شده
> 📚 منبع:
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا، ذیل مدخل "باشنده"
دکتر احمد تفضلی، زبان فارسی میانه
مثال از دهخدا:
> �همه ی موجودات و باشندگان به فرمان اویند�
→ یعنی همه ی موجودات ( حیوان، انسان، جن، فرشته ) که وجود دارند
اما در زبان فارسی نو، �باشنده� عمدتاً به معنای:
ساکن
کسی که در جایی هست ( اقامت دارد ) استفاده می شود.
- - -
🔹 ۷. آیا زبان دری نهایت ۱۲۰۰ سال قدمت دارد و ساختگی است؟
✅ پاسخ: این ادعا نادرست و بدون سند است.
زبان دری ریشه در فارسی میانه ( پهلوی ساسانی ) دارد که خود از فارسی باستان مشتق شده.
�دری� نام گونه ای رسمی و ادبی از فارسی است که در دربارها ( در = درگاه = court ) رواج داشته.
زبان دری نه ساختگی است، نه بی ریشه. اسناد رسمی، متون ادبی، و سنگ نوشته های ساسانی و بعد اسلامی پیوستگی این زبان را نشان می دهند.
> 📚 منبع:
Gilbert Lazard, The Rise of the New Persian Language
Ahmad Tafazzoli, Middle Persian Language and Literature
Skj�rv�, Encyclopaedia Iranica, articles on Dari and Middle Persian
- - -
✅ جمع بندی نهایی:
ادعا وضعیت پاسخ علمی
�باشنده� ترکی است ❌ نادرست فارسی است؛ از فعل �باش� � - نده� ساخته شده
�باش� به معنی سر است ✅ در ترکی بله، ولی در فارسی ربطی ندارد
�باشه� یعنی چشم ✅ در ترکی بله، در فارسی نه
�ده�، �نده� ترکی اند ❌ نادرست این ها ساخت های فارسی اند
�باشنده� یعنی موجودات ✅ گاهی، ولی معنی اصلی: �کسی که هست / ساکن�
�دری� ساختگی است ❌ نادرست زبانی کهن با ریشه ی ایرانی دارد
- - -

اگر از باشندگان در معنی موجودات استفاده میشد صحیح تر بود چون در جملات دهخدا معنی موجودات داره نه سکنه. میگه همه سکنه و باشندگان که منظور موجودات هست. گفتم قبلا باش واحدی برای شمارش انسان و حیوان در ترکی هم هست. که معادل راس هست. یعنی پنج راس حیوان میشه بش باش حیوان. در متن معنی موجودات داره نه سکنه
حالا یک سوال میپرسم مگه ده به معنای دادن نیست. مثل بده. خب حالا باشنده میشه کسی که باشن میده
میبینید چقدر بهم ریختگی گرامری هست. بهرحال کلمه ریشه ترکی داره و معنای جدید گرفته.
قدمت زبان دری نهایتا هزار و دویست ساله بیشتر نیست در ایران به زبان دری فارسی میگن دیگه چیزی بنام فارسی دری نداریم
باش . باشنده ترکی هست. کلمه از نده اخرش مشخصه ترکی هست.
باش یعنی سر
باشه یعنی روی سرم چشم انجام میدم
باشنده یعنی بالای سر چیزی بودن
ایش باشنده یعنی سرکار هست
همچنین واحدی هست که برای انسان و حیوان هم بکار میره.
...
[مشاهده متن کامل]

بش باش سیقیر پنج راس گاو
مشخصه از ترکی گرفته شده. چون هم معنی صدق میکنه هم گرامر کلمه ترکی هست. ده، نده، دن، ندن، دان، گون، وار اینا چند تا از پسوندهای ترکی هست. بعضی از کلمات بمرور معنای دوم و سوم میگیرند. یعنی باشه وقتی از معنی روی سرم به معنای بله و بماند و غیره رسیده.

به معنی نزدیک کردن
magnifire
یا همون دوربین با نزدیک کننده
ماافغان ها به ساکنین یک محل میگیم ( باشندگان ) ، چون زبانمون فارسی دری یک زبان اصیل باقدمت چندهزارساله است و قدمت کلمه باشنده به زمان خوارزمشاهیان میرسه
واژه پارسی باشندگان معادل کلمه جمعیت عربی هست
سکان
باشندگان به معنی حاضران ، هم مورد استفاده است
باشندگان یعنی ساکنین
ساکنان - کسانی که باشند
باشندگان به معنی دارنده جایی یا مکانی هست یا حتی شیئ هست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)