باشنامه

لغت نامه دهخدا

باشنامه.[ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) بارنامه. بازنامه. باژنامه. خانمان کثیر و وافر. ( آنندراج ). || لقب نیک و بد. ( ناظم الاطباء ). || منت. تکبر. ( ناظم الاطباء ). فخر. مباهات. ( آنندراج ). || لطف. مهربانی. ( آنندراج ). || لاف. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به بارنامه و بازنامه و باژنامه شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس