باسمه کردن

لغت نامه دهخدا

باسمه کردن. [ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چاپ کردن. ( ناظم الاطباء ). چاپ زدن. طبع کردن. بطبع رسانیدن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به باسمه شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) چاپ کردن طبع کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس