لغت نامه دهخدا
باسمه ای. [ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) چاپی. مطبوع. مقابل قلمی. و رجوع به باسمه شود. || به مجاز، کاذب. بدروغ. بدل. مجعول. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(مِ ) [ تر - فا. ] (ص . ) ۱ - چاپی . ۲ - کنایه از: ساختگی ، قلابی .
فرهنگ عمید
۱. چاپی: تصویر باسمه ای.
۲. [مجاز] آنچه ظاهرش خوب و فریبا اما بی اصل و بی بنیاد باشد، ساختگی، قلابی.