باسلق

/bAsloq/

لغت نامه دهخدا

باسلق. [ ل ِ / ل ُ ] ( ترکی ، اِ ) یا باسدق. حلوایی که از نشاسته و شکر یا نشاسته و شیره انگور کنند و در میانش جوز ویا بادام نهند و برشته کشند. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به باسدق شود.

فرهنگ فارسی

باسدق، نوعی شیرینی که با نشاسته وشکر و، مغز گردو بشکل لوله درست میکنند و به نخ، میکشند
( اسم ) قسمی شیرینی که با جوشاندن آرد گندم یا نشاسته در آب انگور تهیه میکنند و بجای آب انگور ممکنست نشاسته یا آرد گندم را در شربت قند یا شکر بجوشانند . در آن مغز بادام یا مغز گردو میریزند و آنرا به نخ میکشند باسدق بارسق فراته.

فرهنگ معین

(لُ ) ( اِ. ) نوعی شیرینی که با نشاسته و شکر و مغز گردو به شکل لوله درست می کنند و به نخ می کشند.

فرهنگ عمید

نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر، و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند.

پیشنهاد کاربران

راحت الحلقوم
لاتِرَقو ( گویش رفسنجونی )
یک واژه ی کاملا ترکی هست
واژه باسلق
معادل ابجد 193
تعداد حروف 5
تلفظ bāsloq
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [ترکی] ‹باسدق›
مختصات ( لُ ) ( اِ. )
آواشناسی bAsloq
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

باسلق کلمه ای تورکی است که از فعل باسماق به معنی فشردن گرفته شده ریشه آن باس بوده و وقتی پسوند لق بذان اضافه می شود به شکل باسلق وبه معنی فشرده شده در امده و نوعی شیرینی است که از نشاسته و پودر نارگیل تشکیل یافته و گردویی در وسط آن فشرده می شود
درخور نگرش همگی، حلوا ( شیرینی نرم ) خوراک بومی ایران هست و در هیچ کشور دیگر فرهنگ گسترده ای مانند ایران ندارد. دیرین شناسان هم ریشه این خوراک را در ایران باستان پیدا کرده اند.
باسلق هم گونه ای حلوا است که عثمانی ها از حلوای ایرانی ساختن.
باسلق. [ ل ِ / ل ُ ] ( ترکی ، اِ ) یا باسدق. حلوایی که از نشاسته و شکر یا نشاسته و شیره انگور کنند و در میانش جوز ویا بادام نهند و برشته کشند. ( یادداشت مؤلف ) . و رجوع به باسدق شود.
بیگانه تو و اجدادت هستی
این شیرینی ایرانی هست به نام های اصلی خود یعنی فُراته یا در گویش شیرازی آن مَیده! از واژگان بیگانه برای غذاهای ایرانی اسفایده نکنیم!

بپرس