باسقان

لغت نامه دهخدا

باسقان. ( اِ ) به محاوره خوارزم به معنی نواب و صوبه دار. ( آنندراج ). نایب پادشاه. امیر حاکم. ( ناظم الاطباء ). اما صحیح کلمه باسقاق است. رجوع به باسقاق شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس