باسر گرفتن

لغت نامه دهخدا

باسر گرفتن. [ س َ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) لهجه و صورتی است از مصدر مرکب از سرگرفتن بمعنی اعاده کردن و دوباره انجام دادن کاری : برخیز و نماز باسرگیر. ( تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسرگرفت. ( تفسیر ابوالفتوح ). و نماز باسر باید گرفتن. ( همان کتاب ). و رجوع به گرفتن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس