باسامان

لغت نامه دهخدا

باسامان. ( ص مرکب ) دارا و برخوردار. مُعقِر؛ مرد بسیار آب و زمین و باسامان ( منتهی الارب ). || مرد متدین. صابر. پرهیزکار. زاهد. || عاقل. بافراست. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

مرد بسیار آب و زمین

پیشنهاد کاربران

بپرس