باساز. ( ص مرکب )دارنده ساز و برگ. آماده. مهیا. مرتب : ازاو کار مقدس چو باساز گشت سوی ملک مغرب عنان تاز گشت.نظامی.
باساز ؛ بسامان. بساز. ساخته :همه کار ما سخت باساز بودبه آوردگه گشتن آغاز بود. فردوسی.تجهیز ( تجهیزات ) ، دستگاه، برگردان واژه Device زبان انگلیسی+ عکس و لینک