بازینج. [ ی َ ] ( اِ مرکب ) چنجولی. تاب. دودَأت ( السامی فی الاسامی ). رسنی دو تا از سقف فروهشته که بر میان آن رسن بنشینند و پای فروهلند و بباد زور خویش همی آید و میشود :
زتاک خوشه فرو هشته و ز باد نوان
چو زنگیانی بر بازینج بازیگر.بوالمثل ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ).
و رجوع به بازپیچ و بادپیچ شود.