بازی زبانی

پیشنهاد کاربران

این یک نِگاه فلسفی است که ویتگنشتاین، آن را به میان آورده است.
او بر این باور است که هر گزاره ای بر پایه "دستور بازی" که بازی میشود، مینه ( =معنی ) میابد.
اگر ساده بگوییم، او میگوید که هر گزاره ای در هر باره میتواند برابر هر چیزی باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای نمونه، هِنگامی که میگوییم "این باز است!"، این گزاره میتواند به "حالت" یک چیز که "باز و بسته" بودن است نشاش ( =اشاره ) کند.
یا میتواند "پرنده باز" باشد.
میتواند پاسخ یه یک پرسش باشد، میتواند یک "نقل قول" باشد، میتواند یک گزاره شگفتی باشد، میتواند. . . . .
او همچنین بر این باور است که هیچ چیزی به بیرون از "زبان" نیست، یا به شیوه دیگر، "دنیا" در "زبان" تپانده شده است.
او این سخن را گفت که "مرز های زبان من، نشانگر مرز های جهان من است".
این گزاره اگرچه کاستی هایی هم دارد. نمونه اش این که چگونه میتوانیم بدانیم که چیزی که به نام "رنگ زرد" میدانیم، برای همه ما یکسان است؟
برای نمونه، رنگ زرد شما، شاید با رنگ زرد من یکسان نباشد!
چگونه میتوانیم به همدیگر بگوییم که رنگ زرد من، چه ویژگی هایی دارد؟
هیچ روشی هنوز پیدا نشده است، و دانشمندان این را یک "کاستی زبانی" خوانده اند.
پس آشکار است که این یک "مرز زبانی" است، ولی "مرز جهانی" نیست، این "رنگ زرد" ای که من میبینم، در جهان هست، ولی در زبان نیست و زبان نمی تواند آن را بشناساند.
بِدرود!
دوستان، این دیدگاه تنها برای خندیدن بود، من و چه به این چیز ها!

بپرس